دل تنگ کودکی....
bishehderaz@
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود...
باز دلم بی قرار شده
بی قرار روزگار کودکی
روزگار بی غمی
روزگار سر خوشی
روزگار معصومیت و پاکی
روزگار آرزوهای کوچک و ساده روستایی
خیلی دلم تنگ شده...
برای مدرسه دوران کودکی ام...
برای"بابا آب داد"
برای "بابا نان داد"
برای شعر"باز باران با ترانه،میخورد بر بام خانه..."
برای بازی ها و همبازیهای مدرسه
برای قهر وآشتی های مدرسه
برای دلفریبی گچ های رنگی پای تخته سیاه!
برای کفش های پاره
برای لباس های رنگ و رو رفته وکهنه
برای گرسنگی مدرسه
برای دلهره و اضطراب مدرسه
برای معلم خشن و سختگیرم
دلم خیلی خیلی تنگ شده...
انگار آسمان روزگار کودکی ام هم آبی تر بود!!!
انگار آفتاب هم زیباتر بود!!!
نمی دانم چرا نان داغی که مادر عزیزتر از جانم می پخت، برای من لذیذ ترین و خوشمزه ترین غذای دنیا بود؟؟!!
بعضی وقتها با خودم درگیر می شوم که،کودکی هستم بزرگ شده یا آدم بزرگی هستم با دلی کودکانه!!!
باور کنید هنوز خودم را نشناخته ام!
اما هر چه که بودم و آنچه که هستم،عاشق عالم کودکی هستم!عاشق دل های کودکانه هستم!عاشق نگاههای معصومانه و کودکانه هستم!
خلاصه باید اعتراف کنم هنوز کودک هستم...
(جامانده)
دیدگاهها
جناب آقای بیگزاده
بیشک یکی از روشهای مهم در ترویج فرهنگ غنی یک قوم و منطقه فضای مجازی میباشد. جنابعالی در ابتدای دهه نود با درک این مهم پای به این عرصه گذاشتید و امیدها را برای بازگرداندن حداقل بخشی از غرور ملی و دینی این دیار که ریشه در تاریخ و فرهنگ کهن کشورمان دارد زنده کردید. به حق باید گفت در این زمینه خوش درخشیدید که به عنوان نمونه میتوان به رویکردتان در پرداختن به زندگینامه شهدا، بیان خاطرات حماسی دفاع مقدس، تجلیل از معلمان روستا در دوران دفاع مقدس، معرفی الگوهای موفق، درج آثار ادبی و شعر ادیبان و شاعران روستا، تشویق سیاست بازگشت به روستا و راهاندازی کسب و کار اقتصاد مقاومتی، تکریم درگذشتگان و ... اشاره کرد. بدیهی است این زحمات علاوه بر اجر معنوی برکات ملموسی نیز داشت که بازگشت روحیه کار و بازسازی به روستا یکی از آنهاست. این تلاشها در حال ثمر دادن بود که به یکباره تولید محتوای سایت رو به افول گذاشت و به تعبیر دوستان، بیشه تنهاتر از همیشه شد. گاهی با خود میاندیشم هجوم شبکههای مجازی و سرعت آنها در تغییر ذائقه کاربران یکی از دلایل این افول می باشد و در این خصوص به شما حق میدهم، اما با شناختی که از جنابعالی و سابقه خانوادگیتان دارم که الحمدالله در بین مردم منطقه به فضل و بزرگمنشی شهرت دارید این انتظار متقابل ایجاد میشود که باتوجه به نقش و موفقیت سایت بیشهدراز در جذب مخاطب و پشتکار شما در ایجاد پل ارتباطی بین دوستداران این روستا، بار دیگر به این عرصه برگردید. باور داشته باشید با تغییر در محتوا و تنوعبخشی به مطالب و یکسری نوآوریهای دیگر به سرعت بیشتر از قبل مخاطب جذب خواهید کرد. برای نمونه میتوانید با درج این پست از نظرات اهالی محترم و فرهنگ دوست بیشهدراز در تشویقتان برای ادامه این مسیر مطلع و دلگرم به پشتیبانی معنویشان باشید.
موفق باشید.
علیکم سلام
ممنون و تشکر از راهنمایی و دلگرمی شما
کودکی و کودکی و کودکی/
باز هم مهر است و آغوشِ کتاب
کیف سارا، سیب و سینی، تُنگِ آب/
یاد دارم مادرم،یک روز سرد :
قفلِ کیف و دفترم را باز کرد /
خط زدم،خط مینوشتم یکسره
در همان باغِ خیال و خاطره /
بوی مهر است و تشرهای مدام
خنده ی تلخِ دبستانِ پیام /
مشق کبری را تو،می دانی کجاست؟
کودکِ دندانِ شیری،رویِ پاست؟
اول سال است و من افسرده ام
بَهرِ مهرِ رفته ام، پژمرده ام /
یاد دارم روز اول، خوب بود
داخلِ خانه، پُر از،آشوب بود /
خانه ی دوم، برایم خاطره ست
قصه ی کفشِ سپیدِ پاره است/
ياد کن آن کودکِ شهرِ شما
رفته در آغوشِ گرمِ لاله ها/
مشق و تکليفِ زمانش، خوب بود
چهره ی ماهَش به شب،مجذوب بود/
" بازگرد، ای پندِ آغازِ نخست "
زاغک ساده ز روی شاخه جست؟/
یاد باد آن کودکیهایِ پیام
قصه ی مرغِ درافتادِ به دام/
موشِ زیرک، کاکُلی را میرَهاند
از تَهِ دامی که خود، می پَروَراند/
بازگرد و بازگرد و بازگرد
ای دبستانی ترینم، بازگرد/
شعر: از عیسی نصراللهی
والله ناراحت شدم. کاش اون دوران برگرده، نان تنوری مادران زحمت کشمون واقعا خوشمزه بود
دلم تنگ اوایل دهه هفتاد شده خصوصا صبح هر روز و نوبت گرقتن برای دهلران رفتن با مینی بوس خسرو و صدای مردم روستا که جا نمونی.
دلم تنگ عوض کردن کپسول گاز و صدای انداختن کپسول روی ماشین مرحوم زنده یاد رضا عبدالی شده.
دلم بدجور تنگ شده