مدرسه ما ---2
مدرسه ي ما(2)
ارایه تکالیف درسی هم خیلی ظالمانه وغیر اصولی بودمعلم به دانش اموزتکالیف زیادی مانند نوشتن چند بار ازروی فارسی ونوشتن اعداد از 1تا 1000 و.. می داد این تکالیف را در بین دوشیفت ویا بعد از شیفت بعداز ظهر میدادند دانش اموز فرصتی برای استراحت واوقات فراغت نداشت وصرفا به فکر نوشتن مشق هایش بود تکالیف شبانه را بعد از تعطیل شدن شیفت بعد ازظهر در پای درختان سراب یا کنار رودخانه در همان غروب می نوشتیم این انگیزه را برادر پنجعلی صدیق که ان زمان پنجعلی خوب می گفتیم ایجاد کرده بود هر کدام از بچه ها در کنار ساحل رودخانه فصلی اشیانه هایی را بصورت غار مانند حفر کرده بودیم وبخشی از مشق هایمان را دراین محل می نوشتیم اگر بخشی از تکالیف باقی می ماند باید شبها پای فانوس نفتی انها را انجام میدادیم که کار بسیار طاقت فرسا وسختی بود اما فشار پدران ومادران واسترس برخورد خشن معلم ها حتی تا قبل از صبح هم مشق ها را سرهم میکردیم این مشقها یا تکالیف بوسیله نماینده کلاس که ان زمان برادر مهندس علی کرمی از کارکنان بهداشت درمان فعلی است برسی وتایید میگردید ودر واقع معلم توجهی به این مقوله هم نداشت البته تکالیف بار علمی کمی داشتند وبجز محدود کردن دانش اموز واتلاف وقت عایدات دیگری نداشت در ایام تعطیلات نوروزی هم دادن تکالیف فوق العاده وغیر قابل تصور بود مثلا باید از اول کتاب فارسی تا اخر مشق می نوشتید این کارها صرف نظر از بی کیفیتی علمی موجب خسران اقتصادی وهزینه های زیاد برای خرید نوشت افزار هم میگردید نبود برق مارا از داشتن تلویزیون کاملا محروم کرده بود وما بطور کامل با برنامه های کودکانه بیگانه بودیم از طرفی هم به رسم معمول دانش اموز در بعداز تعطیل شدن مدرسه حق ظاهر شدن در کوچه وبازار روستا نداشت در صورتی که توسط معلم مشاهده میگردید روز بعد در کلاس بجرم خروج از منزل ونخواندن درس مورد شکنجه قرار میگرفت گاهی این تنبیه ها از تنبیه پاسخ ندادن به سوالات معلم در کلاس درس شدید تر بود بنابراین همواره ودر اوقات تعطیلی خود را از نظر معلم پنهان میکردیم معلم را با لفظ مدیر خطاب میکردیم واز نظر ما معلم انسانی خارق العاده بود که احتمالا اب ویا غذا هم نمی خورد اما با این همه بی رحمی ها برایمان قابل احترام بود شاید هم بیشتر از روی ترس بود ادامه دارد...
ارسال:جعفر نظري
دیدگاهها
درس معلم ار بود زمزمه محبتي
جمعه به مكتب آورد طفل گريزپاي را
يه سؤال دارم:به نظر شما چرا در ايام دانش آموزي
(بويژه ابتدايي وراهنمايي)غروب جمعه كه ميشد
غم عالم رو دلمون خونه مي كرد؟بدون شك اصلي ترين دليلش ترس واظراب مدرسه ومعلم بود.
درضمن اين نفس مسيحايي امام(ره)بود كه موجب
تحول جوانان شد نه سيستم آموزشي آن زمان.
سلام تشکر
چقدر هوا خوب شده. چقدر همه چی آروم شده
چقدر خوشمان می آید. مرسی از مطالب خوبتون.
یک تریلی شکر ؟!!!!!
حاج جعفر اگر این همه شکر راگرفتی این معلم پیر را هم بی نصیب نکن !
البته امیدوارم رزمنده عزیز بعدا" این بخشش نامرئی را هم جزو عایدات تکالیف فراوان محسوب نکند!!