پویهی پایای گویش مادریمان
نویسنده و ارسال:دکتر علی اصغر آذرپیرا
پویهی پایای گویش مادریمان و ریشهیابی دو واژه
امروزه برای زبانشناسان محقق شده که گویشها پشتوانهی زبان ملی هر کشوری است؛ از این رو تلاش برای شناساندن و حفظ ذخیرهی زبانی هر گویشی، در واقع تلاشی است جهت تقویت و تجهیز زبان ملی. از طرفی دیگر، خویشاوندی برخی از زبانها و گویشها از طریق حفظ ذخیرهی واژگانی مادری در دیگر زبانهای همخانواده، نیز برای زبانشناسان ثابت شده است؛ بنابراین گاهی در جستجو برای ریشهیابی برخی واژگان به طور شگفتانگیزی سر از برخی زبانهای ناشناس(البته برای مردم مناطق ما) در میآوریم. برای نمونه در ریشه یابی واژهی پیسک(نام پرنده...) سر از یک زبان ارمنی( معادل فسیا) در میآوریم. وجود واژگانی از زبانهای پارسی باستان(کتیبهی داریوش، همچون واژهی اَنی که در کتیبه مذکور به صورت انیاهوا آمده؛ با «نیز» در فارسی جدید هم ریشه است. همچنین «هنی» با «هنوز») و پارسی میانه (پهلوی اشکانی و ساسانی) همچون واژههای پِرتال، اِواره، وَرک، دسینه، کُتَل، تَم، کُنا و کنا باجه، اسر(اشک)، فره و زبان اوستایی (همچون بَرد و نقیزه) و زبانهای جدید که مملو از واژگان آن است، نشان میدهد که این گویش غنی و دارای ریشه است.
گویشی که ما بدان تکلم میکنیم- جدای از برخی تقسیمبندیهای گاهی مغرضانه و البته محل تأمل- حقیقتا گویشی ناشناس است؛ یکی از دلایل آن میتواند این باشد که هنوز کار علمیای روی آن صورت نگرفته است. دقت در برخی ویژگیهای این گویش و مقایسهی آن با گویشهای مشابه در زبان کردی، خبر از برتری این گویش دارد. از جمله اینکه: یکی از اصول مطالعه بر روی زبانها، اصل اقتصاد زبانی است؛ طبق این نظر، زبانها همچون خود انسانها که تمایل به تنبلی دارند، پیوسته به سمت سادهتر شدن در حرکتند. به عبارتی ساده، به تدریج از تعداد حروف یک کلمه کاسته میشود و تا جایی پیش میرود که در تلفظ یک واژه، باید کمترین زمان صرف و یا تلف شود. برای مستند کردن این گفته، به این دو مثال دقت فرمایید:
در گویش ما معادل واژهی «اَرا» که در گویشهای شمالی استان رایج است، «ور» میباشد. در فارسی «برای» است؛ سیر چگونگی رسیدن این واژه به زبان ما بدین گونه بوده:
برای← اَرا← وَر؛ برای مجسم شدن موضوع، این جمله را به سه زبان مورد نظر بیان کنید: برای کجا میروی؟
واژهی دیگر:
دیگر← دیگه←دی(در دیگر گویشهای کردی)← دِ(در گویش ما)؛ نیز این جمله را: دیگه چه خبر؟
صورتی از واژه که در گویش ما تلفظ میشود، کوتاهترین صورت واژه است. حتا به جان مصوت بلند «ای» در واژهی «دی» رحم نکردیم و آن را به مصوت کوتاه (دِ) تبدیل کردیم. چرا که در هنگام تلفظ مصوت بلند، قسمتهای بیشتری از زبان درگیر خواهد شد و این با اصل اقتصاد زبانی در تعارض است. زبانشناسان بر این باورند که چنین زبان و گویشی به مرحلهی «تثبیت شدگی» رسیده است و میتواند بنا بر میل متکلمانش، واژگان زبانهای دیگر را در خود حل و هضم نماید.
این گویش، حداقل یک قرن از دیگر گویشهای کردی جلوتر است و مراحلی را که برخی دیگر از گویشهای کردی در حال سپری کردن آن میباشند، سالها پیش گذرانده است؛ دلیل آن هم میتواند این باشد که اقلیم جغرافیایی این گویش، سالها پیش محل تلاقی (و یا به روایتی تبعیدگاه) اقوام مختلف با گویشها و زبانهای مختلفی بوده است. در نتیجه این گویش پالایش شدهی آن گویشهای مختلف بوده است که بنا بر تواناییاش توانسته است ضمن جذب و هضم امکانات مفید دیگر گویشها، خود را نیز بر آنها تحمیل کند.
باری، پیشبینی میشود که تا سالهای نه چندان دور اگر زبان سیر طبیعی خود را بپیماید و عوامل بیرونی در آن دخیل نباشد، متکلمان ذاتاً تنبل دیگری هم به این جمع اضافه خواهد شد.
ریشه یابی واژههای ژق نبوت و قزلقورت:
یاد آن پیرمرد تلخزبان و البته روشنضمیر و پاکدل به خیر که این دو واژه را با کوچکترین بهانهای همواره بر زبان میراند و از آن زمان کودکیم نوع ساختار متفاوت و خشن و ترسناکشان باعث شد که در ذهنم -و نه زبانم- ثبت شود. باری، این دو یادگار گرانبها همواره مرا به جستجو برای یافتن ریشهشان تشویق میکرد و بر آن شدم که حاصل جستجویم را نیز بیمنت در اختیار مخاطب سخنم بگذارم؛
ژق نبوت:
بیشک ظاهر ترسناک این واژه متأثر از معنای آن نیز هست؛ اصل این واژه در پارسی باستان ژقوم بوده؛ ساختمان این واژه از دو جزء تشکیل شده است: ژق و اوم یا هوم. این واژه سپس وارد زبان عربی شده است و در این زبان به صورت زقوم (با تشدید قاف) در قرآن نیز آمده است. زقوم نام درختی تلخ و زهردار است که از آن شیر بیرون میآید و در بیابان می روید و میوهی آن خواص طبی دارد. در کتابهای پزشکی قدیم مانند تحفهی حکیم مومن از آن سخن رفته است. بنابر قرآن (سورهی صافات: آیات 62 و 63) «در بن جهنم میروید و میوهی آن شبیه به سرهای دیوان (رئوس الشاطین) است. زقوم در جهنم غذای بدکاران است و در شکمهای آنان مانند مس گداخته یا چون آبی که بر آتش نهند، میجوشد».
در ادبیات فارسی به عنوان درختی جهنمی که مظهر تلخی است، مورد توج بوده است.
درخت زقوم ار به جان پروری/ مپندار هرگز کزو برخوری
و اما قزلقورت:
حدستان درست بود؛ این واژه ترکی است و شاید رهآورد(سوغات) زندگی عشایری و کوچنشینانی است که در اقلیم ما رفت و آمد داشتهاند.
در اصل نوعی کرم بوده که گوسفند بدان مبتلا میشود و افسرده و پژمرده و بینشاط میگردد و از خوراک و حرکت باز میماند و سرانجام میمیرد.
در فرهنگ علوم دامی آمده «قزلقورت یا کرم معده و لاروی این کرم در چمن زارهای مرطوب و باتلاقی دیده میشود. هرگاه گوسفندی در این قبیل نقاط چرا نماید، با علف از لاروهای این کرم بلعیده و لاروهای مزبور در معده حیوان به صورت کامل خود که شبیه نخ قرمزی میباشد درآمده مشغول مکیدن خون گوسفند میشوند تعداد این کرمها ممکن در معده به چندین برابر برسد.
علائم مرض: گوسفند مریض کم اشتها میشود. هرگاه پیلهی چشم آن را برگردانیم خواهیم دید که غشاء مخاطی چشمه که در حالت طبیعی قرمز خوشرنگ است بر اثر کم خونی حیوان سفید گردیده است. گوسفندان قزلقورتی سست و خسته به نظر میرسند. از گله عقب می مانند و در آخر تاب ایستادن نداشته میخوابند و دیگر از جای خود بر نمیخیزند تا جان دهند. (دکتر بهرامی، صص630-629).
امیدوارم که هیچ وقت این دو واژه بر زبانتان جاری نشود. ارادتمند شما. علی اصغر آذرپیرا
دیدگاهها
سپاس برادر عزیز متشکرم
اسرار خدا به شخص نااهل مگو
دلخون بنشین و راز دل سهل مگو
کافر به کلام حق مسلمان نشود
اوصاف محمد(ص) به ابوجهل مگو/ پیروز باشید و برقرار
ضمن اینکه، «زبان پهلوانی ایران باستان» دیگر چه صیغهای است؟ تشکر
پس گويش لري كه ريشه در زبان پهلواني ايران باستان دارد نمي پردازي؟؟
تعصب را از خود دور كن تا زيبائيهاي جهان را بيشتر ببيني
بني آدم اعضاي يكديگرند كه در آفرينش ز يك گوهرند-----------------
سايت:دوست عزيز سلام با توجه از حسن نظر شما اين سايت متعلق به بيشه دراز ميباشد و در مورد زبان مادري و ريشه هاي آن صحبت نمودند چنانچه از همه ي زبانها اسم ميبردند و زبان لري در آن نبود حرف شما متين و درست. با تشكر سايت
----------------------------------------------------------
دوست عزیز سلام/ وسعت فرهنگ و شعورمان اینقدر نباید کم باشد که تحمل موفقیت یکی از فرزندان بیشه دراز را نداشته باشیم.بی شک سم مهلک حسادت افراد را ذره ذره نابود خواهد کرد امیدوارم از سر حسادت این جمله را ننوشته باشید.علی اصغر عزیز در حال گذران مراحل نهایی دکتراست و انشااله در آینده ای نزدیک افتخار دیگری برای بیشه دراز جاوید رقم خواهد زد.با ٱرزوی سلامت جسمی و فکری برای شما و موفقیت روز افزون دکتر عزیز-----نبی اله بیگ زاده سایت بیشه دراز
حقيقت اين است كه در منابع دربارهي مستقل بودن يا نبودن دو واژه چيزي نيافتم؛ دكتر كزازي در حاشيهي بيتي از خاقاني اظهار داشته اند كه واژه هاي براي، بهر و حتا برخي صورتي جديد از يك واژهي كهنتر مي باشند؛ متاسفانه در ادامه به آن صورت كهن واژه اشاره نكرده اند. با اين وجود اصراري در مستقل بودن يا نبودن اين دو واژه از هم ندارم. اگر واژهي ور از بهر باشد، باز هم رعايت اصل اقتصاد زباني در گويش ما ديده مي شود. سپاس دوست خودموني!
ممنون از همه بچه های بیشه دراز
استفاده کردم و ....ممنون... .کارت درسته
به نقل از Guest:
به نقل از Guest:
[quote name="Guest"]بس یارعالی انشآله موفق باشیدبهتان افتخارمی کنیم دایی زاده ات بازدار[/quot
سپاس از لطفتان و آرزومند بهروزی و سربلندیتان
خوشحال وخرسند شدم .
منتظر دیگر مطالب زیبایت هستیم