دو بيتي هاي عاشقانه و عارفانه بسيار زيبا و تک تک
از عرفان اله
دو بيتي هاي عاشقانه و عارفانه بسيار زيبا و تک تک
با جمله ي رندان جهان هم کيشم / خيام ترانه هاي پر تشويشم انگار شراب از آسمان مي بارد / وقتي که به چشمان تو مي انديشم . . . حسي دارم ، اگـــــر بداني بد نيست / شعري گفتم تو هم بخواني بد نيست
الآن خيلي دلم بـرايت تنگ است / در هــر صورت خبر رســاني بد نيست . . . ღ♥ღ اي دل، دل سودا زده، سامانم کـو؟ / اي کالبد تهي شده جـــــــانم کـو؟ امـــروز که از هميشه مشتاق ترم / اي خانه ي سوت و کور مهمانم کو؟ ღ♥ღ نسبت به تو حس کور ميـلي دارم / دور و بـــــــر خود هـــزار ليـلي دارم من نــاز نمي خرم شما هم نفروش / چون عاشق کشته مرده خيلي دارم . . . ღ♥ღ از بس که درون سـيـنـ ـه تنهـا مـــانده / در مـــانده ا م از دست دل وا مـانده در داخل سيـ ـنـ ه درد شيريني هست / آيــــا دل من پيش شمـا جـا مــانده !؟ ღ♥ღ ماهي تو، که بربام شکوه آمده است / آيينه ز دستت به ستوه آمده است خورشيد اگر گرم تماشاي تو نيست / دلگير نشو ز پشت کـوه آمده است ღ♥ღ يک پلک زدن فاصله از تو تا من / بايد بزنيـــم پلک يا تو يا من هر چند که گفتند گناه است اين کار / اما تو يکي بزن گناهش با من . . . ღ♥ღ مثل گل صد برگ شکوفــا شده اي / چون مـــاه چهار ده شکوفا شده اي در آينـه ي نگاه من چشم بدوز / تا در يابي چقدر زيبا شده اي . . . ღ♥ღ اي روي گشـــاده خُلق تنگ آمده اي / آهــوي رميده چـون پلنـگ آمـده اي آن روسري سپيد مي داني چيست؟ / بــــا پـرچم آشتي بـه جنگ آمـده اي . . . ღ♥ღ خوش خُلقي و خشم همزمان يعني چه؟ / بيـزاري و عشق تـوأمـان يعني چه؟ با رفتن من اگر موافق هستي! / پس اين بنشين ، نرو ، بمان يعني چه؟ ღ♥ღ بسيـار تماشايي و آراسته اي / از رونق مـاه آسمان کاسته اي انگار نه انگار که مارا ديدي / از روي کدام دنده بر خاسته اي؟ ღ♥ღ سر کش بـودم به حيله رامم کردي / اي افسونگر ،چه پخته خامم کردي خوش چرخـاندي کمند گيسويت را / در تـــــاريکي اسـير دامـم کـــردي . . . ღ♥ღ در ديده ي تـو رمز نهاني پيداست / در جام نگاه تو جهاني پيداست کَس ره نبرَد درون آن قلعه ي راز / کز بام و برَش تير و کماني پيداست . . . ღ♥ღ کوهي بودم، به پــاي تو گَـرد شدم / بـــازيچه ي بـــاد هاي ولگرد شدم تـــا د ر دل من حلول کردي اي ماه / انگشت نماي مرد و نـــا مرد شدم . . . ღ♥ღ بـا آمدنت بهــانه پـيدا شده است / خورشيد ميـــان خانه پيدا شده است ما نيم نظر چشم به هم دوخته ايم / يک لحظه ي شاعرانه پيدا شده است . . . ღ♥ღ اين قدر خيـــال هـــــاي بيهــوده نبـاف / ماييم و ،دو خط رباعي و، يک دل صاف در آينه ي دلم به جز عکس تو نيست / شک داري اگـــــر بيــا دلم را بشکاف . . . ღ♥ღ بــا اين که لب از کـلام بستيد شما / ساکت سر جـايتان نشستيد شما امـــواج نگــــاهتــان دلم را لرزاند / اصلا نکند زلـــــزله هستيد شـــما . . . ღ♥ღ با انگشت اشـــــــــاره در خواهد زد / دل در ســ ــينـه شديد تر خــــــواهد زد قلبم بــــا تيک تــاک خود مي گويد / يلدا سر شد سپيده سر خواهد زد . . . ღ♥ღ بي رويت آينه کـــدر خــــواهد شد / آهم در شهر منتشر خــواهد شد چون بمبي ساعتي دلم در سينه / با تــــــاخير تو منفجر خـواهد شد . . . ღ♥ღ چون کودک بي اراده راه افتــــادم / با پــــاي نگـــــاه در گنـــاه افتادم از گونه به سمت چانه ات لغزيدم / از چـــــاله در آمدم به چاه افتادم . . . ღ♥ღ بـــا اين که تمـــــــام قصه را ميداني / باز آيه ي يأس پيش من مي خواني بــــــا آن همه تــــرفند دلم را بردي / تا بشکني و دو بــــاره بر گــــرداني؟ ღ♥ღ خورشيدي و گــرماي محبت در دست / با آمدن تــــو مــــاه چشمش را بست بــــــا سرعت نـــــور سمت تو مي آيم / وقتي که چراغ چشمهايت سبز است . . . ღ♥ღ در فصلي که هـوا لطيف و عـــالي ست / فصلي که فصل عشق و فارغبالي ست وقتي بــــاران به شيشه هــا مي کوبد / در آغـــوشم چقدر جــــايت خـالي ست . . . ღ♥ღ از روزي کـــه يکي دلــم را بــرده / تب دارم مثل طفل سر مـا خورده گفتارم شعر، شعر هايم هذيــان / دکتر جا ن بنده زنده ام يــا مرده؟ ღ♥ღ تـــا خرمن مــو به دوش مي اندازد / بين همه جنب و جوش مي اندازد گفتيم نصيحتش کنيد اي مـــردم / گفتند به پشت گــوش مي اندازد . . . ღ♥ღ هر چند کسي ميان ما حــايل نيست / اما نگهت به سوي من مـــايل نيست گفتم قسمت دهم ، ولي مي گـو يند / چشم تو به هيچ مذهبي قايل نيست . . . ღ♥ღ از لحظه هاي طي شده حظي نبرده ايم / خودرا به دست شايد و اما سپرده ايم بشمار لحظه لحظه ي عمر گذشته را / هر چند ســـــال بود همانقدر مرده ايم . . . ღ♥ღ امواج نگـــــاهت اعتياد آور بود / زيبـــــايي تو فــــراتر از بـــاور بود در قاب- نگاه چشم من لبخندت / لبخند ژوکـوند ، بلکه زيبــاتر بود . . . ღ♥ღ بـــا زير مخالفي بگـــو بـم بشو م / لبخند بزن مقـــــابلت خم بشـو م تو يک کلمه بگـــو که حـوّاي مني / من امضا مي دهم که آدم بشو م |
دیدگاهها
خسته نباشید
خیلی وبتون عالیه
--------------------------------------------
گر بگویم با خیالت تا کجاها رفته ام
مردمان این زمانه سنگسارم می کنند...
فرامرز عرب عامری
--------------------------------------------
رج به رج هر بیت را از روی چشمت ساختم
شعرهایم دستباف مهربانی های توست...
فرامرز عرب عامری
-------------------------------------------
عطسه هایم عرصۀ پاییز را پر کرده است
حرف رفتن می زنی هی صبر می آید فقط
فرامرز عامری
-----------------------------------------
روی نبودت هم حسابی تازه وا کردم
یاد تو می ارزد به بودنهای خیلیها...
فرامرز عرب عامری
----------------------------------------
تو در کنار خودت نیستی نمی دانی
که در کنار تو بودن چه عالمی دارد...
فرامرز عرب عامری
----------------------------------------
آنقدر بی قرار تو هستم که حاظرم
با دیگران ببینمت اما ببینمت...
فرامرز عرب عامری
----------------------------------------
خدا کند همۀ عشق ها به هم برسند
من و تو نیز در این لابه لا به هم برسیم
فرامرز عرب عامری
-----------------------------------------
یک دیشبی که آمده بودی به خواب من
من از غم فراق تو خوابم نبرده بود...
فرامرز عرب عامری